ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
صبح یه سر رفتم مدرسه تا کارای یکی از معلمارو انجام بدم اخه قراره بعد از عید یک هفته نیاد سفره کربلا میخاد بره.
وقتی برمیگشتم خونه دیدم زنگ زد. تو تاکسی بود فکر کنم داشت میرفت خرمشهر واسه کارش. افتاده اونجا
من یک سوالم نپرسیدم خودش گفت. البته زنگ زده بود نگران بود که من رفتم دکتر یا نه.
بهش گفتم خیالت راحت گفته سالمم
درحالی که اصلا دکتر نرفتم. احتمالا اگه یک درصدم مردده تو رفتنش بخاطر همین موضوعه.
گفتم دارم میرسم باید قطع کنم گفت چند مین دیگه میزنگم
اگه تونستم جواب میدم
رفتم خونه با مامانم رفتیم خونه مامان بزرگم و از عمد گوشیمو نبردم. وقتی برگشتم دیدم 4بارزنگیده بود
اس دادم کاری داشتی
مگه نگفتم زنگ میزنم چرا جواب ندادی
واسه اینکه حرصش دربیاد گفتم منم گفتم زنگ نزن جواب نمیدم
چون امشب شب چهارشنبه سوری بود قرار بود داییم اینا بیان اینجا تا اتیش کنیم. با مامان مشغول شام درست کردن بودیم
این وسط اونم همش اس میداد.منم یکی درمیون جواب میدادم
بعدازظهرم اس داد بیا وات کارت دارم
گفتم نمیام کاری داری همینجا اس بده
گفتم بیااااا کارتتتتت دارممممم
نتو باز کردمو از بلاکی درش اوردم.
بله بگو کارتو
میخام درد و دل کنم
برو با خانمت درد و دل کن
خانمم تویی
یکم حرف زدو منم همش زدم تو ذوقش
اینقدرررررر وقیحانه میگه دوستت دارم عاشقتم اما نمیخام باهات ازدواج کنم
تازه بهم میگه بنظرت چیکار کنم؟
به قران اگه دمه دستم بود میزدم لهش میکردم تا عاشقی از یادش بره.
گفت اخر شب اس بده بیام وات باهات کار دارم
منم از لجش بهش اس ندادم تا حالش جا بیاد. هنوز منو نشناخته. کاری میکنم واسه نبودن بامن روزی هزاررررر بار بگه اشتباه کردم.
نگران نوشت:
با همه ی این کارایی که کرده خیلی نگران خونریزیشم. میدونم وضع رودش خرابه و اصلا به فکرخودش نیست. بدشانسی نزدیک عیده مگه دکتر پیدا میشه. امیدوارم مشکل ساز نشه