تحملی دوباره

خیلیییییی دارم خودمو کنترل میکنم. خیلی چیزا رو راحت میگه بدون اینکه فکر کنه حتی ممکنه قلب منو اتیش بزنه . خیلی راحت بیان میکنه .

خونه هم دیده تازه میخاست عکساشو واسم بفرسته.انگار واسه من گرفته.

ولی ته دلم دوست داشتم عکسارو ببینم .

وسط چت هم که اقا تلفنش زنگ خوردو ارجعیت داشت به چت با من. بعدشم گذاشت رفت حموم

خیلی سعی کردم به رو خودم نیارم . دارم تلاش میکنم واسم مهم نباشه اصلا بزار هرکاری دوست داره بکنه. بعد میگه چرا اینجوری شدی. چرا چت کردی

کارای خودشم یه تجدیدی کنه بد نیست. قرار نیست فقط رو دیگران عیب بزاریم

زخم ما عمیقتر از این حرفا شده.

امیدوارم بتونم تحمل کنم این اوضاعو. باز نزنم به سیم اخر

خدایا شکرت




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.