اخرین یادداشت

اینم از اخرین یادداشت من 

رمزی نمینویسم میخام واسه اخرین بارم که شده بدون خجالت حرفمو بزنم. 

اول مخاطبم خداست بعد تو

اره همون خدایی که مثلا عاشق بنده هاشه. همون که وقتی اشنا شدیم کلیییییی ازش خواهش کردم. التمااسش کردم گفتم خدایی، تو که میدونی من کی ام

توکه منو میشناسی

توکه میدونی عاشق نشدم

تو که میدونی ته دلم عشقو علاقه ست 

تو که میدونی دختر خرابی نبودم

تو که میدونی دلم بشکنه دنیا واسم تموم شده ست

توکه همه اینا رو میدونی اگه قسمت من نیست. اگه مال من نیست اگه هیچ جوره نمیتونه مال من بشه.

پس نزار عاشقش بشم

پس خودت تموم کن 

ولی چرا زدی زیر قولت؟؟؟

مگه کم ازت خواهش کردم.؟

مگه نمیگی عاشق بنده هاتی؟ 

پس چرا میزاری عذاب بکشم؟

توکه اخرشو میدونستی. تو که تقدیرو نوشتی

پس چی شد؟؟

اگه مردم و اومدم رو در رو گلایه کردم چه جوابی داری بدی؟

جواب عشق پاکمو میدی؟

چقد التماس کردم؟

پس چی شد؟؟؟؟

تو هم نباید بازخواست کنی که چرا اومدی پیشم

من میخام حرفامو الان که داغم بگم. الانم ازت جواب میخام

 

 حرفامو با خدا زدم باقیشو  رو در رو بهش میگم

حالا نوبت تو شد

میدونم ته دلت چیه کاملا هم درکت میکنم. واسه همین از تو شکایتی ندارم. جواب تک تک ثانیه هایی که تا صب اشک ریختمو از خودش میگیرم

فقط ازت میخام مراقب خودت باشی

خوش باشی

اصلاااااا هم به من و اتفاقایی که شاید بیفته فکر نکنی

نمیخام پشیمون باشی از تصمیمت

بهترین تصمیمو گرفتی

درگیری با خانوادت و فامیلتو نمیخام. بهم زدن ارامشتو نمیخام.

نمیخام بخاطر من این اتفاقات بیفته.

من هیچ موقع بچه نداشتم و نخواهم داشت ولی اگه دختر داشتم اونقدددد باهاش صمیمی میشدم که حتی اگه کسی دلشو شکست تو بغل خودم گریه کنه نه زیر لاحافش و بیداری شب تا صب.

خدا اینقدم دوسم نداشت از این نعمتم بی نصیب شدم.

من با همه چی کنار اومدم تو هم کنار بیا. 

دلم میخاد بهترین زندگیو بسازی. میدونم که میتونی. میدونم که میتونی اشتباهات گذشته رو جبران کنی و جبران کنه.

هرجا هستی فقط و فقط خوش باش و خوش بگذرون. دنیا ارزش ناراحت بودن نداره.

من مثل تو وابستگی به این دنیا ندارم .

از دنیای مجازی میرم واسه ی همیشه از دنیای واقعی هم در اینده ای نچندان دور .

دلم نمیخاد خبری بهت برسه. البته بعید هم میدونم. 

کسی نیست که بهت اخبار منو بده خوشبختانه.

دیدارمون به قیامت.

راستی پیشاپیش تولدت مبارک

کلی برنامه داشتم واسه 26 که قسمت نشد. اون روزشمارم واسه تولدت بود.

دنیا خیلی کوچیکتر از اونیه که فکرشو میکردم. دنیای ما هم تموم شد.

نظرات 1 + ارسال نظر
من... پنج‌شنبه 24 تیر 1395 ساعت 23:39

سلام خوبی دوست خوبم؟ چند بار اومدم سر بزنم فک کنم وبلاگو حذف موقت زده بودی...

میخوام یه.چیزی بهت بگم نه در باب نصیحت و موعضه بلکه بنا به تجربه ای ک دارم.... درسته ک عشق پاکی داشتی درسته ک بارها از خدا خواستی ولی مطمئن باش یه جای کار ایراد داشته. یه چیزی به نفع یا به صلاحت نبوده ک خدا نخواسته... شاید یه روزی به حکمت کار خدا و به این حرف من برسی . میدونم الان خیلی دلگیر هستی و روزای سختی رو میگذرونی ولی بنظر من خدا بهت نظر خاصی داشته ک نذاشته بیشتر از این پیش بری... فقط یکم باید صبور باشی و اعتمادداشته باشی به اینکه خدا بهترین رو برات خواسته...
واسه منم دعا کن

چند روز از دسترس خارج کرده بودم.
ممنونم که بهم سر زدی.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.