مهمونی

اوففففف که چه روز شلوغی بود. کلی مهمونای خوب داشتیم که خیلی خوش گذشت. فقط کلی کار کردم شده بودم شبیه کوزت

خیالی باطل

میگه دوستم داره . عاشقمه بدون من نمیتونه زندگی کنه. ولی کنارش یه زنه. واسش خونه گرفته. نمیخادم طلاق بگیره.

میگم منو میخای یا اونو

میگه تو

میگم پس چرا با اونی

میگه نمیتونم 

اخه ادم باورررررر میکنه که عاشق منه؟؟؟

به قران یه کند ذهنم میتونه بفهمه که هدفش از بودن با من چیه، یککککک ده هزارم درصدم به فکر ازدواج با من نیست.

خدایا خودت کمکم کن.

دلم میخاد بمیرم. مردن راحتتره تا عقلو قلبت بخان باهم بجنگن.

جوابمو میدونستم ولی نخاستم بگم. 

خیلییییی نامردی که اوضاع خودتو خانوادتو زندگیتو میدونستیو با تمام احساسو زندگی من بازی کردی.



کارم از گریه گذشته به ان میخندم


حوصلم سر رفته

                       حوصلم سر رفته هیییییی روزگار

هوای خوب

هوا عالیه عالی از اون هواهایی که جون میده واسه قدم زدنای دونفره.

دلتون شاد.عشقتون پایدار


پ ن:

قضاوت نکنیم. دلی نشکنیم

معرفت ادما

بالاخره در زندگی هر آدمی

یک نفر پیدا می شود که بی مقدمه آمده .. مدتی مانده

قدمی زده و بعد اما بی هوا غیبش زده و رفته

آمدن و ماندن و رفتن آدم ها مهم نیست ..

اینکه بعد از روزی روزگاری، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید

آن شخص چگونه توصیفت می کند مهم است

اینکه بعد از گذشت چند سال، چه ذهنیتی از هم دارید مهم است

اینکه آن ذهنیت مثبت است یا منفی

اینکه تو را چطور آدمی شناخته

اینکه خاطرات خوبی از تو دارد یا نه برعکس 

اینکه رویایی شدی برای زندگی اش یا نه درسی شدی برای زندگی ..؟

به گمانم ذهنیتی که آدم ها از خود برای هم به یادگار می گذارند

از همه چیز بیشتر اهمیت دارد

وگرنه همه آمده اند که یک روز بروند ..


"صمد بهرنگی"

میگم بزار دو روز من بیام تو کلاست بعد کلیییی کار بهم بده انجام بدم. یعنی یه 4. 5 تایی پیک داده واسه تصحیح. تازه این اولشه فک کنم . خوب شد من رفتم تو کلاسش.

بهش میگم اگه میدونستم اینقد کاررررر عقب مونده داری از اول سال میومدم تو کلاستون.

تازه فردا باید ریاضیشم من درس بدم.

دلتنگ

گاهی که


  دلتنگت می شوم


     فراموش می کنم

 

        که تو فقط

 

          یک خاطره ای... 


حال بد من

حالم خوب نیست. هم جسمی هم روحی. از ظهر به شدتتتتت سردرد دارم. احساس میکنم چربی خونم بالاست. هم حالت تهوع دارم هم بی حالم.

روحمم داغونه

از امروز دارم با یه اقا میرم سر کلاس. دوسال از من بزرگتره و مجرده. اصلا راحت نیستم و برام عذاب اوره.اصلا هم کلاساش برام مفید نیست

احتمالا به مدیرمون بگم که از شنبه باهاش نرم. 


تذکر نوشت:

چقد غر زدم مثلا قرار بود دختر خوبی باشم و چیزای بد نگم. خوب اخه حالم واقعا بد بود.



عشق

فروغ فرخزاد


ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺳﺎﻧﯽ ..

ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ

ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢ

ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺖ

ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﯼ ﻃﺮﺑﻨﺎﮎ ﭼﻤﻦ

ﻋﺎﺷﻖ ﺭﻗﺺ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺩﺭﺑﺎﺩ

ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺎﺩ !

ﺁﺭﯼ

ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ

ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ !

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺧﻠﻮﺗﯽ ﺑﺎ ﯾﮏ ﯾﺎﺭ !

ﯾﺎﺑﻘﻮﻝ ﺧﻮﺍﺟﻪ، 

ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺑﻮﺱ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ !

ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﯿﺴﺖ

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻮﯾﻨﺪ ..

ﻣﻦ ﻧﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ …

ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ،

ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ !


ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ ...

جواب پیام

من  نمیدونم چه جوری باید پیغام ها رو جواب بدم زیاد با محیط اینجا اشنا نیستم ولی رهگذری که واسم پیام گذاشتی ممنون بخاطر اطلاعات و راهنماییهات. 

سعی کردم با عقلم تصمیم بگیرم نه با احساسم

شماره تلفن خانم دکتر هم  هرچی زدم پیدا نشد. اگه برام بزارید ممنون میشم